-
صلاح کار کجا و من خراب کجا
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 15:41
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کجا رویم بفرما از این جناب کجا مبین به سیب...
-
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 15:36
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریک و...
-
قوانین سایت
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 13:15
به نام خدا قوانیین سایت باید هماهنگ با نظام همگانی سرور که هنگام عضویت آن ها را مطالعه کرده اید باشد به این منظور ما لینکی را تحت عنوان قوانیین سایت در اختیار شما قرار می دهیم که همان قوانین سرور می باشد: قوانین مدیر
-
برای تو
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1388 14:48
اینم نور سبز برای شما
-
ای عشق
شنبه 6 تیرماه سال 1388 22:17
ای عشق به خواهشم مرا در می یاب هنگام نیایشم مرا در می یاب چون طفل به دور مانده از مادر خویش محتاج نوازشم مرا در می یاب
-
زندگی نامه صادق هدایت
شنبه 6 تیرماه سال 1388 11:37
زندگینامه صادق هدایت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدری در تهران تولد یافت. پدرش هدایت قلی خان هدایت (اعتضادالملک) فرزند جعفرقلی خان هدایت(نیرالملک) و مادرش خانم عذری- زیورالملک هدایت دختر حسین قلی خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلی خان هدایت یکی از معروفترین نویسندگان، شعرا و مورخان قرن...
-
چشم پوشی
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 23:19
بیا ای دل ز عالم چشم پوشیم از این دنیای پر غم چشم پوشیم چنان گردیم مست چشم پوشی که از چشمان خود هم چشم پوشیم
-
غزل حضرت حافظ
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 23:02
مانگوییم بدومیل به ناحق نکنیم جامه کس سیاه و دلق خود ازرق نکنیم رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم سحر حق با ورق شعبده ملحق نکنیم عیب درویش و توانگر به کم وبیش بد است کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم خوش برانیم جهان در نظرراهروان فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم آسمان کشتی ارباب هنر می شکند تکیه آن به که براین بحر معلق نکنیم...
-
ای مرگ
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 17:34
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ! لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ ! امروز خوش آمدی صفا آوردی مشتاق زیارت تو بودم ای مرگ!
-
پوزش
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 14:50
با عرض سلام خدمت طرفداران سایت قلم و دفتر می خواستم از همه گی شما به علت غیبت خود پوزش بخواهم اومیدوارم با مطالبی که به شما عزیزان ارایه میدهم بتوانم این غیبت را جبران کنم
-
مهتاب
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 14:40
می تراود مهتاب می درخشد شهتاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم میشکند نگران با من استاد سحر صبح می خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم وبه جان دادمش آب ای دریغا! به برم می شکند...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 14:15
سلام دوباره نبودم و لی وجود داشتم... از این که چند روز تنهاتون گذاشتم من رو ببخش ولی دوباره مثل قدیم آپ می کنم و ۰...
-
انتخابات
جمعه 15 خردادماه سال 1388 16:05
سلام دوستان امیدوارم که خوب و توپ باشید راستی این آپ رو فقط به خاطر مناظره ها گذاشتم به نظر شما در این سه مناظره مخصوصا (مناظره ی آقای موسوی و احمدی نژاد) به نفع کی تمام شد؟ (به قول آقای توکلی نظرات شما هیچ تاثیر در آینده کاندید ها ندارد.) خواهشمند است در این پست نظرات تبلیغاتی نگذارید.
-
بی تار و پود
پنجشنبه 14 خردادماه سال 1388 12:27
در بیداری لحظه ها پیکرم کنار نهر خروشان لغزید. مرغی روشن فرود آمد و لبخند گیج مرا بر چید و پرید. ابری پیدا شد و بخار سر شکم را در شتاب شفافش نوشید. نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت. درختی تابان پیکرم را در ریشه سیاهش بلعید. طوفانی سر رسید و جا پایم را ربود. *** نگاهی به روی نهر خروشان خم شد:...
-
طنین
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1388 10:27
به روی شط وحشت برگی لرزانم، ریشه ات را بیاویز. من از صداها گذشتم. روشنی را رها کردم. رؤیای کلید از دستم افتاد. کنار راه زمان دراز کشیدم. *** ستاره ها در سردی رگ هایم لرزیدند. خاک تپید. هوار موجی زد. علف ها ریزش رؤیا را در چشمانم شنیدند: میان دو دست تمنایم روییدی، در من تراویدی. آهنگ تاریک اندامت را شنیدم: (( نه صدایم...
-
دیاری دیگر
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 12:51
میان لحظه و خاک، ساقه گرانبار هراسی نیست. همراه! ما به ابدیت گلها پیوسته ایم. تابش چشمانت را به ریگ و ستاره سپار: تراوش رمزی در شیار تماشا نیست. نه در این خاک رس نشانه ترس و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت. در صدای پرنده فروشو. اضطراب بال و پری سیمای ترا سایه نمی کند. در پرواز عقاب تصویرورطه نمی افتد. سیاهی خاری میان چشم و...
-
خیال
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 23:44
اگه عاشق باشی دوریم شیرینه لحظه هامون رنگ شادیو میبینه واسه رویای من بهترین تعبیری اگه با هم بودیم واسه هم میمیریم خیال (الناز اسفند فرد)
-
کو قطره وهم
شنبه 9 خردادماه سال 1388 11:26
سر برداشتم : زنبوری در خیالم پر زد یا جنبش ابری خوابم را شکافت؟ در بیداری سهمناک آهنگی دریا - نوسان شنیدم، به شکوه لب بستگی یک ریگ و از کنار زمان برخاستم. هنگام بزرگ بر لبانم خاموشی نشانده بود. در خورشید چمن ها خزنده ای دیده گشود: چشمانش بیکرانی برکه را نوشید. بازی، سایه پروازش را به زمین کشید و کبوتری در بارش آفتاب...
-
شکست کرانه
جمعه 8 خردادماه سال 1388 22:51
میان این سنگ و آفتاب، پژمردگی افسانه شد. درخت، نقشی در ابدیت ریخت. انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد. لبانم ره پرتوی شوکران لبخند می زند. - این تو بودی که هر وزشی، هدیه ای ناشناس به دامنت می ریخت؟ - و اینک هر هدیه ابدیتی است. - این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین چشمه کشیدی؟ - و اینک چشمه نزدیک، نقش عطش در...
-
فراتر
جمعه 8 خردادماه سال 1388 17:20
می تازی، همزاد عصیان! به شکار ستاره ها رهسپاری، دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار. اینجا که من هستم آسمان، خوشه کهکشان می آویزد، کو چشمی آرزومند؟ *** با ترس و شیفتگی، در برکه فیروزه گون، گل های سپید می کنی و هر آن، به مار سیاهی می نگری، گلچین بی تاب! و اینجا - افسانه نمی گویم - نیش مار، نوشابه گل ازمغان آورد. ***...
-
غبار لبخند
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 15:46
می تراوید آفتاب از بوته ها. دیدمش در دشت های نم زده مست اندوه تماشا، یار باد، مویش افشان، گونه اش شبنم زده. *** لاله ای دیدیم - لبخندی به دشت - پرتویی در آب روشن ریخته. او صدا را در شیار باد ریخت: (( جلوه اش با بوی خاک آمیخته.)) *** رود، تابان بود و او موج صدا: (( خیره شد چشمان ما در رود وهم.)) پرده روشن بود، او تاریک...
-
ای نزدیک
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 14:19
در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید. و اینک، شاخه نزدیک! از سر انگشتم پروا مکن. بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست، عطش آشنایی است. درخشش میوه! درخشان تر. وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید. دور ترین آب ریزش خود را به راهم فشاند. پنهان ترین سنگ سایه اش را به پایم ریخت. و من، شاخه نزدیک! از آب گذشتم، از سایه بدر رفتم، رفتم،...
-
روزنه ای به رنگ
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 12:42
در شب تردید من، برگ نگاه ! می روی با موج خاموشی کجا ؟ ریشه ام از هوشیاری خورده آب: من کجا، خاک فراموشی کجا . *** دور بود از سبزه زار رنگ ها زورق بستر فراز موج خواب . پرتویی آیینه را لبریز کرد: طرح من آلوده شد با آفتاب . *** اندهی خم شد فراز شط نور: چشم من در آب می بیند مرا. سایه ترسی به ره لغزید و رفت . جویباری خواب...
-
آن برتر
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 10:44
به کنار تپه شب رسید. با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست. دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم، شهاب نگاهش مرده بود. غبار کاروان ها را نشان دادم و تابش بیراهه ها و بیکران ریگستان سکوت را، و او پیکره اش خاموشی بود. لالایی اندوهی بر ما وزید. تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آمیخت. و ناگاه...
-
همراه
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 03:21
تنها در بی چراغی شب ها می رفتم. دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود. همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود. مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد. لحظه ام از طنین ریزش پیوندها پر بود. تنها می رفتم، ریزش پیوندها پر بود. تنها می رفتم، می شنوی؟ تنها. من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتاده بودم. آیینه ها انتظار تصویرم را می...
-
شاساسو
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 01:23
کنار مشتی خاک در دور دست خودم، تنها، نشسته ام نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت . شبیه هیچ شده ای ! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده ام . می ترسم، از لحظه بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد . برگی روی فراموشی دستم افتاد : برگ اقاقیا ! بوی ترانه ای گمشده می دهد،...
-
غریبه
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 13:09
دوباره دستات رو دیدم توی دستای غریبه خنده هات دیونه می کرد؛شاید عشق من ضعیفه از کنارم بی تفاوت رفتی و خنده م رو دیدی حتی یکبار تو اتاقم بودی و گریه شنیدی ولی تو هنوزم هستی تو دلم ؛ که بی تو مسته اما قفل قلب سنگت واسه من یه عمره بسته
-
عرض سلام
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 10:32
با عرض سلام من عضو جدید سایت قلم و دفتر ابی بهرام آبادی که برای گذاشتن مطلب ها درخواستی و جالب مورد علاقه ی شما اعلام آمادگی میکنم هستم. انشاا... که به تونم فضای خوبی را ایجاد کنم... پس خدانگهدار تا اولین مطلب رسمی از طرف ابی.
-
گل آینه
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 13:24
شبنم مهتاب می بارد. دشت سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر. می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح. مرز می لغزد ز روی دست. من کجا لغزیده ام در خواب؟ مانده سر گردان نگاهم در شب آرام آیینه. برگ تصویری نمی افتد در این مرداب. او، خدای دشت، می پیچد صدایش در بخار دره های دور: مو پریشان های باد! گرد خواب از تن بیفشانید. دانه ای تاریک...
-
عضویت
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 18:33
به نام خدا وب سایت قلم و دفتر از عزیزانی که در هر ماه حداقل یک مطلب می گذارند دعوت می کند. برای عضویت می توانید از طریق: 1-نظرات 2- پست الکتریکی sarmadap@gmail.com به ما اطلاع دهید. با تشکر مدیر www.nooresabz.tk