قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

ای نزدیک

در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید.

و اینک، شاخه نزدیک! از سر انگشتم پروا مکن.

بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست، عطش آشنایی است.

درخشش میوه! درخشان تر.

وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید.

دور ترین آب

ریزش خود را به راهم فشاند.

پنهان ترین سنگ

سایه اش را به پایم ریخت.

و من، شاخه نزدیک!

از آب گذشتم، از سایه بدر رفتم،

رفتم، غرورم را بر ستیغ عقاب - آشیان شکستم

و اینک، در خمیدگی فروتنی، به پای تو مانده ام.

خم شو، شاخه نزدیک!

*****

نظرات 1 + ارسال نظر
ثانیه پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 14:34 http://sanye.blogfa.com

بسیار وبلاگ زیبایی دارید
.
شعر زیبایی بود

sanye.blogfa.com

قابل شما رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد