میدمد صبح و کله بست سحاب | الصبوح الصبوح یا اصحاب | |
میچکد ژاله بر رخ لاله | المدام المدام یا احباب | |
میوزد از چمن نسیم بهشت | هان بنوشید دم به دم می ناب | |
تخت زمرد زده است گل به چمن | راح چون لعل آتشین دریاب | |
در میخانه بستهاند دگر | افتتح یا مفتح الابواب | |
لب و دندانت را حقوق نمک | هست بر جان و سینههای کباب | |
این چنین موسمی عجب باشد | که ببندند میکده به شتاب | |
بر رخ ساقی پری پیکر | همچو حافظ بنوش باده ناب |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما | آب روی خوبی از چاه زنخدان شما | |
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده | بازگردد یا برآید چیست فرمان شما | |
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت | به که نفروشند مستوری به مستان شما | |
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر | زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما | |
با صبا همراه بفرست از رخت گلدستهای | بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما | |
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم | گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما | |
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید | زینهار ای دوستان جان من و جان شما | |
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند | خاطر مجموع ما زلف پریشان شما | |
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری | کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما | |
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو | کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما | |
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست | بنده شاه شماییم و ثناخوان شما | |
ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی | تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما | |
میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو | روزی ما باد لعل شکرافشان شما |
ساقی به نور باده برافروز جام ما | مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما | |
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم | ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما | |
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق | ثبت است بر جریده عالم دوام ما | |
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان | کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما | |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری | زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما | |
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری | خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما | |
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است | زان رو سپردهاند به مستی زمام ما | |
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست | نان حلال شیخ ز آب حرام ما | |
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان | باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما | |
دریای اخضر فلک و کشتی هلال | هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما | چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما | |
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون | روی سوی خانه خمار دارد پیر ما | |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم | کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما | |
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است | عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما | |
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد | زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما | |
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی | آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما | |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش | رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
با سلام
موقتا به علت تغییرات و اضافه نمودن امکانات جدید به سایت از این قالب برای چند روز استفاده می شود لطفا این امر مارا به فال نیک به گیرید
با تشکر سرمد