شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودم تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بر دارم
و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم.
***
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مست!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
*****
ببخشید یکم دیر آپ کردم
با سلام
وبلاگ زیبایی دارید. چنانچه مایل به تبادل لینک با من هستید ابتدا وبلاگ مرا با نام دلخواه خودتان در وبلاگ خود لینک کنید بعد در وبلاگم به من اطلاع دهید تا بلافاصله شما را لینک کنم.
با تشکر
سلام ممنونم که سر میزنی
جوات رو توی همون بخش نظراتمون میدم
شادمهری باشی