قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

یاد بود

سایه دراز لنگر ساعت

روی بیابان بی پایان در نوسان بود

می آمد، می رفت .

می آمد، می رفت .

و من روی شن های روشن بیابان

تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم،

خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود

و در هوایش زندگی ام آب شد .

خوابی که چون پایان یافت

من به پایان خودم رسیدم .

من تصویر خوابم را می کشیدم

و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهشت خودش گم کرده بود.

چگونه می شد در رگهای بی فضای این تصویر

همه سرگرمی خواب دوشین را ریخت ؟

چیزی گم شده بود .

روی خودم خم شدم :

حفره ای در هستی من دهان گشود .

***

سایه دراز لنگر ساعت

روی بیابان بی پایان در نوسان بود

و من کنار تصویر زنده خوابم بودم،

تصویری که رگ هایش در ابدیت می تپید

و ریشه نگاهم در تار و پودش می سوخت .

این بار

هنگامی که سایه لنگر ساعت

از روی تصویر جان گرفته من گذشت

بر شن های روشن بیابان چیزی نبود .

فریاد زدم:

تصویر بازده !

و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست

***

سایه دراز لنگر ساعت

روی بیابان بی پایان در نوسان بود:

میآمد، می رفت .

میآمد، می رفت .

و نگاه انسانی به دنبالش می دوید .

*****

نظرات 4 + ارسال نظر
ماه پیشونی پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:41 http://www.0on-ghadima.blogfa.com

سلام عزیزم فردا ولنتاینه
بهت تبریک میگم (ولنتاینت هَپی)
خوشحال میشم یکی از آرزوهای خوشگل ولنتاینیتو برام بگی ( اگه منو دوست خودت بدونی!)
مرسی عزیزم
منتظرمااااااااااااااااااااااااااااا

علی پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:42 http://tiz.blogsky.com

سلام دوست من
وبلاگ قشنگى دارى. منم یه وبلاگ قشنگ دارم، یعنى سعى مى کنم قشنگ باشه! خوشحال مى شم اگه پیشم بیاى و نظرتو راجع به مطالب وبلاگ بهم بگى.
منتظرتم.

سحر پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 17:50 http://www.iran.forum.st

سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جات تو جمع ما خیلی خالیه.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 18:42

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد