قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

شبانه

 « برای ضیاالدین جاوید »

***

یلهِ

بر ناز کای ِ چمن

رها شده باشی

پا در خنکای ِ شوخ ِ چشمه ئی،

و زنجیره

زنجیره بلورین ِ صدایش را ببافد.

در تجــّرد شب

واپسین وحشت جانت

نا آگاهی از سر نوشت ستار ه باشد،

غم سنگینت

تلخی ِ ساقه علفی که به دندان می فشری.

 

همچون حبابی نا پایدار

تصویر ِ کامل ِ گنبد ِ آسمان باشی

و روئینه

به جادوئی که اسفندیار.

 

مسیرِ سوزان ِ شهابی

خــّط رحیل به چشمت زند،

و در ایمن تر کنج ِ گمانت

به خیال سست ِ یکی تلنگر

آبگینه عمرت

خاموش

در هم شکند.

 

*****

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد