قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

تعویض قالب

با سلام  

    

   موقتا به علت تغییرات و اضافه نمودن امکانات جدید به سایت از این قالب برای چند روز استفاده می شود لطفا این امر مارا به فال نیک به گیرید 

 

با تشکر سرمد

رونق عهد شباب است دگر بستان را

رونق عهد شباب است دگر بستان را می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش خاکروب در میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

ساقیا برخیز و درده جام را

ساقیا برخیز و درده جام را خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه نالان من سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را

فیلم بوف کور

   سلام 

   حال و هواتون چه جوره؟ مهم ترین خبری که میتون خیلی ها رو خوشحال کنه رو می خوام انتشار کنم... فکر کنم هر کسی که یک زره هم کتاب بخونه یا شایدم اصلا نه خونه! صادق هدایت و بوف کورش رو خوب بشناسه!  

   اما فیلم بوف کور رو فکر نکنم کسی دیده یا حتی اسمی از اینکه فیلمش هم ساخته شده باشه شندیده باشد.  

 

 

   این فیلم کمیاب رو با سختی تهیه کردم ولی کیفیتش به دلم ننشست اما اشکالی نداره! تا پایان هفته ادیتش میکنم و براتون از چند سرور و حتی خواستید؟ با چند کیفیت متفاوت میزارم! 

 

فعلا با خبرش خوشحال بشید تا بعد...

صوفی بیا که آینه صافیست جام را

صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچین کان جا همیشه باد به دست است دام را
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند آدم بهشت روضه دارالسلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو وز بنده بندگی برسان شیخ جام را

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی به یاد دار محبان بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

الا ای آهوی وحشی کجایی

  1. الا ای آهوی وحشی کجایی مرا با توست چندین آشنایی
    دو تنها و دو سرگردان دو بیکس دد و دامت کمین از پیش و از پس
    بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم
    که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
    که خواهد شد بگویید ای رفیقان رفیق بیکسان یار غریبان
    مگر خضر مبارک پی درآید ز یمن همتش کاری گشاید
    مگر وقت وفا پروردن آمد که فالم لا تذرنی فردا آمد
    چنینم هست یاد از پیر دانا فراموشم نشد، هرگز همانا
    که روزی رهروی در سرزمینی به لطفش گفت رندی ره‌نشینی
    که ای سالک چه در انبانه داری بیا دامی بنه گر دانه داری
    جوابش داد گفتا دام دارم ولی سیمرغ می‌باید شکارم
    بگفتا چون به دست آری نشانش که از ما بی‌نشان است آشیانش
    چو آن سرو روان شد کاروانی چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی
    مده جام می و پای گل از دست ولی غافل مباش از دهر سرمست
    لب سر چشمه‌ای و طرف جویی نم اشکی و با خود گفت و گویی
    نیاز من چه وزن آرد بدین ساز که خورشید غنی شد کیسه پرداز
    به یاد رفتگان و دوستداران موافق گرد با ابر بهاران
    چنان بیرحم زد تیغ جدایی که گویی خود نبوده‌ست آشنایی
    چو نالان آمدت آب روان پیش مدد بخشش از آب دیده‌ی خویش
    نکرد آن همدم دیرین مدارا مسلمانان مسلمانان خدا را