قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

غزل دسته گلها

دسته گلها دسته دسته می روند از یادها 

شمع روشن کرده ای در رهگذار بادها ؟ 

سخت گمنامید اما٬ ای شقایق سیرتان 

کیسه می دوزند با نام شما٬ شیادها ! 

با شما هستم که فردا کاسهء سرهایتان 

خشت می گردد برای عافیت آبادیها 

غیر تکرار غریبی هان! چه معنی می کنید 

غربت خورشید را در آخرین خردادها 

با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار 

 گفتم: ای باران که می کوبی به طبل بادها 

هان! بکوب اما به آن عاشق ترین عاشق بگو: 

زنده ای٬ ای زنده تر از زندگی! در یادها 

مثل دریا ناله سر کن در شب توفان و موج 

هیچ چیز از ما نمی ماند مگر فریادها!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد