قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

لولوی شیشه ها

در این اتاق تهی پیکر

انسان مه آلود!

نگاهت به حلقه کدام در آویخته ؟

***

درها بسته

و کلیدشان در تاریکی دور شد .

نسیم از دیوارها می تراود:

گل های قالی می لرزد .

ابرها در افق رنگارنگ پرده پر می زنند .

باران ستاره اتاقت را پر کرد

و تو در تاریکی گم شده ای

انسان مه آلود !

***

پاها صندلی کهنه ات در پاشویه فرو رفته .

درخت بید از خاک بسترت روییده

و خود را در حوض کاشی می جوید .

تصویری به شاخه بید آویخته:

کودکی که چشمانش خاموشی ترا دارد،

گوی ترا می نگرد

و تو از میان هزاران نقش تهی

گویی مرا می نگری

انسان مه آلود !

***

ترا در همه شبهای تنهایی

توی همه شیشه ها دیده ام

مادر مرا می ترساند

لولو پشت شیشه هاست

و من توی شیشه ها ترا می دیدم

لولوی سرگردان !

پیش آ

بیا در سایه هامان بخزیم

درها بسته

و کلیدشان در تاریکی دور شد

بگذار پنجره را به رویت بگشایم

***

انسان مه آلود از روی حوض کاشی گذشت و گریان سویم پرید

شب پنجره شکست و فرو ریخت:

لولوی شیشه ها

شیشه عمرش شکسته بود .

*****

نظرات 1 + ارسال نظر
مدریت kianmehr2box چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 15:09 http://kianmehr2box.mihanblog.com

سلام از اینکه ما رو لینک کردین ممنونم
من گفتم که لینک باکس را در قالب قرار دهید
در ضمن یک نام مناسب برای خود انتخاب کنید
bay

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد