قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت با دل زخم کش و دیده گریان بروم
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
به هواداری او ذره صفت رقص کنان تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
تازیان را غم احوال گران باران نیست پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون همره کوکبه آصف دوران بروم

نظرات 2 + ارسال نظر
تنهایی جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 00:29 http://www.Tanhaee.TK

سلام وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن خوشحال میشم
لطفا اگه شعرهای قشنگی داشتی به من تو نظرات لطف کن بگو

خاتون سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:11

هرگاه در زندگی به یک در بزرگ که یک قفل بزرگ هم دارد رسیدی ، نترس و ناامید نشو.زیرا اگر قرار بود در باز نشود جای آن یک دیوار می گذاشتند!
موفق باشی سرمد عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد