قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

نظرات 4 + ارسال نظر
سحر پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:55 http://iran.forum.st

سلام
اگه دوست داشتی بیا با هم بنویسیم
جای شما توی جمع ما خیلی خالیه.

حامد پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:02 http://dakhmeh.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارین
آدم تو این همه هیاهوی این دنیا واقعا نیاز به یه آرامش دهنده داره که به نظر من ادبیات بهترین آرامش بخشه و وبلاگ شما هم مملو از این آثار ادبی
موفق باشید

میترا پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:31 http://iceheart3.blogspot.com/

سلام حالا که آنلاینیم چرا کسب درآمد نکنیم؟
بدون حتی یک ریال سرمایه گذاری فقط از حضورتان در اینترنت کسب در آمد کنید حتی اگه وقتی براش نذاری هر ماه حداقل $20 می گیری

[ بدون نام ] جمعه 24 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 http://helal.blogsky.com/

آتشی بود به سینه که سر حافظ سوخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد