قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

از سروده های گذشته

در چشه ی چشم اشکریزم 

شد غرقه حیات پرستیزم 

بر عرصه که بود در نوشتم 

 اینک عجبم، کجا گریزم ؟  

هر لحظه به راه من، درنگی است 

هر شهد که می چشم، شرنگی است 

پنداشته ام گل است، خاری است 

پنداشته ام در است، سنگی است

نظرات 1 + ارسال نظر
شمس پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:26 http://goharevojod.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود
امان از این پندارها و خیال ها

ممنون خوشحالم که راضی هستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد