قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قلم و دفتر

عاشق باش تا زمانی که عشق تو را پس نزند...

قهرمان خسته

 

ای قهرمان خسته میدان زندگی !

ای رهنورد خسته تن و خسته جان من !

موی سپید گونه تو گرد راه تست

آثار خسته جانی تو در نگاه تست

در راه عمر تو که همه پاک بود و پاک ـ

بسیار دیده ام که نشیب و فراز بود

بسیار دیده ام که بچشم نجیب تو ـ

درد و ملال بود و غمی جانگداز بود

اما به زندگانی پر افتخار تو ـ

نه حرف عجز بود، نه دست نیاز بود.

***

دست تو پاک بود و دلت پاک و چشم، پاک

روح تو جز بشهر حقیقت سفر نکرد

جان تو جز به راه مروت گذر نکرد

مرد خدا توئی

روشندلی که دین و شرف را بروزگار ـ

هرگز فدای یافتن سیم و زر نکرد

***

تو پاکدامنی

در چهره تو نقش مسیحا نشسته است

اندهگین مباش ـ

گر روزگار، با تو گهی کجمدار بود.

زیرا نصیب تو ـ

از این شکستها شرف و افتخار بود.

***

ای مرد پاکباز !

در راه عمر، هر که سبکبار میرود ـ

پا مینهد به درگه حق، رو سپید و پاک

و آن سیم و زد طلب که گرانبار زیسته است

دست گناه مینهدش در دهان خاک

***

ای قهرمان خسته تن و خسته جان من !

دانم تو کیستی

دانم تو چیستی

یکعمر در سراچه دلتنگ زندگی ـ

مردانه زیستی

در پیش خلق، خنده بلب داشتی ولی ـ

پنهان گریستی .

در چشم من مسیح بزرگ زمانه ای

ای مرد پاکزاد

بر جان پاک تو ـ

از من درود باد ـ

از من درود باد .

 

(( یازدهم آبان  1348 ))

*****

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد